گمان می کردم از پشت_ صورتک بهتر بشود راست گفت.. X
گمان کردن هم به من نیامده..!
هیچ حقیقتی خارج از وجود_خودمان نیست ..
بیهوده متاز مقصد خاک است.. X
دنیا دم دمی ست.. چند روز_دیگر ما خاک می شویم..
این ناله های ترسناک.. X
حنجره ی خراشیده که جانم را به لب رسانیده..
بیا جان و لب
هردو مال_ تو..
در میان این مردمان_ عجیب و غریب زندگی می کنم... X
هیچ وجه اشتراکی بین_ ما نیست ..
خنده های این ادم ها همیشه خواب_ منو پر از کابوس میکنه ..!
گوش هایمان پر شده از حرف های قشنگ... X
حرف هایی که فقط حرفن ن ن ن ن..
بال هایمان قیچی شد و به زمین افتادیم X
بی انکه بدانیم گناهمان چه بوده..
به ما چه که کسی هوس_سیب کرده..
بندگانت اینجا دارند تقاص_ هرزگیهای ادم و حوا را میدهند..
ادامه می دهم راهی را که به هیچ جا نمیرسد.. X
به هیچ جا که نه..
راهی که به تو می رسد..
تویی که به من نمیرسی..
قار قار ..X
من همون کلاغ سیاه_ قصه هام..
همون که همه بازیش میدن از خونش میندازنش بیرون
بعدشم میگن به خونش نرسید..
این همه خودمو به خریت میزنم میخوام کلاغ بودنم تجربه کنم مگه چیه کلاقه دیگه..
میگه خوبی X
میگم ای بد نیستم
بعد تو دلم ادامه میدم
مغزم درد میکنه
ذهنم درگیره
بالا نمیاد
هضم نمیشه
دارم خورده میشم
من خوبم من خوبم..
---------------------------------------------------------
پ.ن:از درو دیوار داره میباره فکر کنم بس باشه دیگه نه..؟!
پ.ن: زورکی که نمیشود.. میخواستم اسمان به زمین بیاید ولی انگاری من باید به اسمان بروم ..